این عشق آتشین ز دلم پا نمیشود
مجنون به غیر خانه ی لیلا نمی شود
بالای تخت یوسف کنعان نوشته است
هر یوسفی که یوسف زهرا نمیشود
هفتاد و دو شب مانده کمر خم بشود
هفتاد و دو عاشق ز زمین کم بشود
هفتاد و دو میدان بلا در راه است
هفتاد و دو شب مانده محرم بشود
هفتاد و دو روز تا شروع عاشقی مانده.گو اینکه چندی است با وداع کاروان و
کاروانیان از مدینه حرکت عاشقی آغاز گردیده ولی در هفتاد و دو روز دیگر
شکوفا خواهد شد این گل سرخ پر خون.
با خود می اندیشم که آیا آماده ام؟آیا راهنمایم
خواهد شد؟ زیرا اوست که مصباح الهدی است و سفینه النجاه.آیا میشود
دستم گیرد؟
اگر بشود ذره ای از این بیکران و تمام نشدنی ترین سبوی عشق را بچشم
دیگر تمنای هیچ نخواهم داشت ولی آیا آماده ام؟از امروز ای ارباب بی کفن نیت
می کنم به سمت و سوئی که تو نشانه گرفته ای عازم گردم تا شاید این محرم
همان محرمی باشد که در آن محرم میگردم؟شاید؟

از بار غمت قد فلک خم مانده
در دیده ما بارش نم نم مانده
ای سینه زنان به وقت شرعی عزا
هفتاد و دو روز تا محرم مانده
.: Weblog Themes By Pichak :.